English Arabic
به شمس توس خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود
    
 

مقالات

  • احادیث امام رضا (ع) - شماره (6)
  • شمس الشموس   ۱۳۹۴/۱۱/۱۴
  • 41 . دادگاه و قاضى در آرمانشهر رضوى(ع) 42 . مهربانى نسبت به همسران 43 . مهرورزى بیشتر نسبت به دختران 44 . آزادى در انتخاب 45 . اندیشیدن 46 . علم آموزى در تمام دوران عمر 47 . معیار ارزش انسان 48 . مردم دوستى
  • 41 . دادگاه و قاضى در آرمانشهر رضوى(ع)

     

    امام رضا(ع): اعلم اَنّه یَجبُ علیک اَن تساوى بین الخصمینِ حتّى النّظَر الیهما، حتّى لا یکونَ نَظَرُک الى اَحدِهما اکثَرَ من نَظَرِکَ الى الثانى.[1]

    بدان! بر تو واجب است میان دو ستیزه کننده به مساوات رفتار کنى، حتى در نگاه کردن به آنان، تا نگاه تو به یکى از آن دو بیشتر از دیگرى نباشد.

    عدالت و داورى در دادگاه ها، از تعالیم و قوانین بسیار ارزشمند اسلام است، و دادگاه‏ هاى اسلامى ویژگى‏ هایى دارد که در کمتر دادگاهى در سراسر جامعه‏ ها دیده شده است. در نهج البلاغه شاید بیشترین تاکیدها بر عدالت قضایى شده باشد.

    امام بزرگ در نام ه‏اى به اسودبن قُطبه، فرمانده سپاه حُلوان مى‏ گوید:

    چون والى تمایل‏ هاى گونه گون داشته باشد، (همین چگونگى) او را در موارد بسیار از اجراى عدالت باز مى‏ دارد، پس باید کار مردم در مقام حق (و طلب حقوق) در نزد تو یکسان باشد، که ستم نمى ‏تواند جاى عدالت را پُر کند.[2]

    در عهدنامه مالک اشتر نیز که بهترین و آرمانى ‏ترین برنامه‏ هاى حکومتى است و بالاترین شکل و شیوه رعایت حقوق انسان‏ها در آن مطرح گشته است، فرازهایى به قاضیان اختصاص یافته، و خوى و خصلت‏هاى قاضى دادگر و اسلامى تبیین گشته است. امام على(ع) به مالک اشتر، یار فداکار خود مى‏ گوید: براى قضاوت و داورى میان مردم نیکوترین رعیت را در نظر خود برگزین...[3]

    از این رو قضاوت کار پیامبران شمرده شده است، زیرا که هر کس را توان این کار بسیار مهم نیست. چگونه ممکن است که دوست و آشنا یا فامیل شخصى با بیگانه ‏ترین افراد در دادگاه حاضر شوند، و انسان حق را به بیگانه بدهد، و همه روابط را نادیده بگیرد. اگر چنین کرد، رفتارى اسلامى انجام داده است.

     

     

    42 . مهربانى نسبت به همسران

     

    امام رضا(ع)- به روایت از پیامبر(ص):اَحسنُ النّاس ایماناً اَحسَنُهم
    خُلُقاً والطَفُهم باَهلِه، و اَنا اَلطَفُکم باَهلى.
    [4]

    بهترین مردم در دین باورى، خوش اخلاق‏ ترین و مهربان‏ترین آنان نسبت به همسر خویش است، و من مهربان ‏ترین شما نسبت به همسرم مى‏باشم.

    در قران کریم بیش از 30 بار واژه معروف آمده است، و حدود نیمى از آن درباره نوع رفتار و ضوابط برخورد با زنان است. «واژه «معروف» که در تعالیم دینى بسیار آمده است، و دستور اجتماعى «امر به معروف» نیز بااین واژه تبیین شده است، معنایى ژرف‏تر و گسترده‏تر از قانونمندى و عدل گرایى دارد... و همچنین کارهاى ارزشى و اخلاقى و انسانى را نیز در بر مى ‏گیرد؛ یعنى رفتارى افزون بر حق و عدل که نوعى نیکوکارى و شایسته ارزشهاى متعالى انسانى است...»[5]

    «معروف نام فراگیرى است براى هر کارى که موجب طاعت خدا و یا نزدیکى به او و نیکى نسبت به مردم باشد، و نام هر کارى است که نیکى و شایستگى آن در قانوع شرع و یا قانون عقل پذیرفته شده است...».[6]

    امام صادق(ع):... و مَن حَسُن بِرُّه باَهله زادَاللّه‏ُ فى عمرِه.[7]

    آن که به خانواده‏اش نیکوکارى کند، خداوند بر عمرش مى ‏افزاید. حقوق زن و مرد در اسلام طرفینى است؛ یعنى گرچه مرد باید بیشتر جانب زن را رعایت کند، و آسایش او را بیشتر تأمین نماید، لیکن زن نیز وظیفه دارد به مرد خدمت کند، و توان و نشاط او را در رویارویى با مسائل زندگى در نظر داشته باشد، و از تحصیل خواسته‏ هایى که برآوردن آن‏ها دشوار است بپرهیزد. شوهردارى درست و نیک به اندازه‏اى اهمیت دارد که پیامبر بزرگوار اسلام آن را جهاد در راه خدا شمرده است.

    پیامبر(ص): جهادُ المَرأةِ حُسنُ التبعُّلِ.[8]

    جهاد زن، نیک شوهردارى است.

    بنابراین همه حق و حقوق‏ها را به زنان دادن،[9] و تلاش‏هاى طاقت فرساى مردان در این زندگى‏هاى توان سوز را نادیده گرفتن کارى ناعادلانه و غیر اسلامى است، و ره آوردى جز تلاشى خانواده و طلاق‏ هاى فراوان ندارد، چنان که امروزه در جامعه ما پیش آمده است، و حتى قانون گذاران نیز از این رسم پیروى مى‏ کنند. به راستى باید مدیران جامعه از هر گونه رفتارهاى عکس العملى خوددارى کنند، و چون در دورانى همواره به زنان ظلم شده در واکنش به آنها قوانینى تصویب کنند که به مردان ظلم شود، و برخى زنان هوسران و بى تعهد را گستاخ سازند، و هر روز دادگاه ها را بیاکنند از زنانى که هرگونه گذشت و سازگارى را کنار گذاشتند، و تقاضاى متلاشى کردن خانواده را دارند.

    نویسنده این سطور خود در کتابى به نام «دفاع از حقوق زن» به جانبدارى از زنان پرداخته است، لیکن از زنان هوسران و خانواده برانداز نباید دفاع کرد، و حق را به جانب آنان داد.

     

    43 . مهرورزى بیشتر نسبت به دختران

     

    امام رضا(ع): قال رسول اللّه‏(ص): انَّ اللّه‏َ - تبارک و تعالى - على
    الاناثِ اَرَقُّ منه على الذکور و ما من رجُلٍ یُدخِل فَرحَةً على امرأةٍ بَینه و بَینها
    حُرمَةُ الاّ فَرَّحهُ اللّه‏ُ یومَ القیامةِ.[10]

    پیامبر(ص) فرمود: خداوند متعال نسبت به زنان مهربان‏تر از مردان است و هر کس زنى از خویشاوندان خود راشادمان کند، بى ‏گمان خداوند در روز رستاخیز او را شاد سازد.

    در آموزه‏هاى اسلامى مهرورزى بیشتر نسبت به دختران مورد تأکید بیشترى قرار گرفته است. از این رو مى ‏نگریم با این که اصل «مساوات» و برابرى از دستورات تردیدناپذیر اسلامى است، و در میان همه افراد رعایت آن لازم است، لیکن در مورد دختران رعایت این اصل لازم شمرده نشده، بلکه فرق گذاشتن میان دختر و پسر بهتر دانسته شده است.

    شاید یک علت آن عاطفه بیشتر در زنان و لطافت و شکنندگى آنان است.

    پیامبر(ص): مَن دَخَل السُّوقَ فاشترى تُحفةً فَحَملَها الى عیالِه... و لیَبدَأ بالاناثِ...[11]

    آنکه بازار برود و ارمغانى بخرد و به خانه ببرد در تقسیم از دختران آغاز کند...

    «بر همین معیار مى‏نگریم که در کتاب «وسائل الشیعه» عنوان این باب چنین آمده است:

    ... مستحب است که نرم‏دلى و عواطف نسبت به دختران (از پسران) افزون باشد».[12] و این امتیازى براى جنس زن است که قانون مساوات همگانى و همه جایى براى او استثنا مى ‏شود.

     

    44 . آزادى در انتخاب

     

    امام رضا(ع) - به نقل از پدران خود از امام على(ع): انّ المسلمینَ قالوا لِرسولِ اللّه‏(ص): لو اکرَهتَ یا رسولَ‏اللّه‏ مَن قدرتَ علیه من الناسِ على الاسلامِ لکَثُر عَددُنا، و قَوینا على عَدُوّنا. فقال رسولُ‏اللّه‏(ص): ما کنتُ لالقَى اللّه‏َ - عزّوجلّ - ببدعَةٍ لم یُحدِث الىَّ فیها شیئاً، و ما اَنا من المُتکَلّفین. فانزَلَ اللّه‏ - تعالى - علیه: یا محمد! (ولو شاءَ رَبُّک لت منَ مَن فى الارضِ کلُّهم جمیعاً) على سبیلِ الالجاءِ و الاضطرارِ فى الدنیا کما یُومنونَ عندالمعاینةِ و رؤیةِ البأس فى الاخرةِ، ولو فَعلتُ ذلک بهم لم یَستَحِقُوا مِنّى ثواباً ولا مَدحاً، لکنّى اُریدُ منهم اَن یُومِنوا مُختارینَ غیرَ مُضطَرّینَ، لِیَستَحقُّوا منّى الزُّلفى والکَرامةَ و دوامَ الخُلودِ فى جَنّهِ‏الخُلدِ (افأنتَ تُکرهُ الناسَ حتّى یکونُوا مؤمنینَ)...[13]

    مسلمانان به پیامبر(ص) گفتند: اى رسول خدا! اگر کسانى را که در حوزه قدرت تو هستند، در پذیرش اسلام مجبور کنى، نفرات ما زیاد مى‏گردد و در برابر دشمنان نیرومند مى‏ شویم. پیامبر گفت: من هیچ  گاه با انجام دادن کارى که بدعت است و درباره آن دستورى نرسیده است، به دیدار خداى بزرگ نخواهم رفت. من از زورگویان نیستم.
    خداى متعال (پس از این جریان)، این آیه را بر محمد فرو فرستاد:
    اى محمد! «اگر خدا مى‏خواست همه مردم روى زمین به دین مى‏ گراییدند» از روى اجبار و ناگزیرى،  چنان که هنگام دیدن حقایق (پس از مرگ)، و دیدار قدرت حق در
    آخرت ایمان خواهند آورد. من اگر با مردم روشى اجبارى در پیش
    گیرم، نه سزاوار پاداشند و نه شایسته ستایش؛ لیکن من مى‏خواهم که با آزادى و اختیار به دین بگروند، و مجبور نباشند، تا شایسته قرب و اکرام من گردند، و در مینوى جاوید، جاودانه زندگى کنند. «آیا تو مردمان را مجبور مى‏ سازى تا دین‏ باور باشند»...

    این حکمت راستین رضوى(ع) جانبدارى اصولى از حقوق انسان است، و ارزش انسان، و حرمت آزادى، و آزاد فکرى در انتخاب راه و کار خود را آشکار مى ‏سازد. سلب این آزادى و اجبار فکرى و اعتقادى بیشترین تاثیر منفى را بر شخصیت آدمى مى‏ گذارد. اگر آدمى در اندیشه و عقیده مجبور گشت، و نتوانست آزادانه بیندیشد و چیزى را باور کند و برگزیند، در میدان‏هاى زندگى نیز نمى‏ تواند آزاد عمل کند، و از راه انتخابى خود برود.

    پذیرش راه و فکر از سر اجبار، ارزشى نیز ندارد، و باور درست و موثرى را در پى نخواهد داشت. با این گونه اعتقادهاى تحمیلى، انسان همواره به دنبال راه گریز است، و با هر شیوه و ترفند عقیده تحمیلى را نادیده مى‏ گیرد. اعتقادهاى دینى همواره تاثیرهایى بسیار اساسى و عمرى دارد، و در پنهان و آشکار انسان را به عمل در راستاى عقیده‏اش وا مى ‏دارد، چنان که در دین باوران راستین طول تاریخ دیده‏ایم.

    بنابراین انسان‏ها باید خود راه خویش را انتخاب کنند، و عقیده و ایمانى را برگزینند، و با کارگردانى خود، صحنه‏ هاى زندگى را اداره کنند، و خود قهرمان زندگى خویش باشند. این چنین انتخابى است که آدمى را شایسته پاداش یا کیفر مى‏ سازد، و در جامعه مستحق ستایش یا نکوهش مى‏ کند. این است راه و روش اسلام و رهبران راستین آن.

    از این رو مى ‏نگریم چنان که قرآن بارها ترسیم کرده است، پیامبران الهى همواره به دعوت و نشر فکر مى‏ پردازند، و با منطق و استدلال هاى عقلى سخن خود را اثبات مى‏ کنند، و راه هاى نادرست بشرى را پوچ و بى ارزش مى‏ سازند. این که مى‏ بینیم در قرآن کریم این همه به تفکر، و تعقل، و بررسى و واکارى و ژرفنگرى در نشانه‏ هاى خلقت فرا مى‏ خواند، و بررسى دقیق آراء را از همگان مى ‏خواهد، و صاحبان خرد را کسانى معرفى مى ‏کند که سخن‏ها را بررسى مى ‏کنند و بهترین آن را بر مى ‏گزینند، همه و همه براى اصالت بخشیدن به فکر و اندیشه آدمى و اراده آزاد او در انتخاب است.

     

     

    45 . اندیشیدن

     

    امام رضا(ع): لَیسَ العِبادةُ کَثرةَ الصّیامِ والصّلاةِ، وانّما العبادَةُ کَثرةُ التَّفکُّرِ فى اَمراللّه‏ِ.[14]

    عبادت به بسیارى روزه و نماز نیست، بلکه به بسیار اندیشیدن در کار خدا (و عظمت‏ هاى آفرینشِ ژرف و پهناور جهان و اسرار آفرینش انسان) است.

    در مکتب امام رضا(ع) پرستش خداوند که با تفکر و شناخت همراه باشد ارزشمند است، و عبادتى که عقلانى باشد عبادت است؛ یعنى انسان با فکر و توجه باطنى به نیایش بپردازد، و به روح عبادت نزدیک گردد.

    «آنچه در اسلام، درباره بزرگداشت تفکر و انگیختن مردمان بر آن دیده مى‏شود، در دیگر ادیان و نظام‏هاى اجتماعى و برنامه ریزى‏هاى انسانى، در عرصه پرورش و آموزش دیده نمى ‏شود. در اسلام، اندیشه یک ساعت بهتر از عبادت یک سال دانسته شده (فکرةُ ساعةٍ خیرُ من عبادةٍ سَنَةٍ)،[15] و اندیشیدن، زندگىِ دل و حیات قلب خوانده شده است

    (التَّفکُّرُ حیاةُ قَلبِ البَصیر)[16]،».[17]

    امام رضا(ع): التَّفکُّرُ مِرآتُک تُریکَ سَیّئاتِک و حَسناتِک.[18] اندیشیدن آینه توست که زشتى‏ ها و خوبی هایت را به تو نشان مى‏دهد.

    انسان با اندیشیدن در دنیاى درون خود، مى‏ تواند به هنجارهاى روحى خویش پى برد، و ناهنجارى‏ ها و کاستى ‏هاى خود را بشناسد، و درصدد رفع و اصلاح آنها برآید.

    پیامبر(ص):یا اَباذَرٍّ! رَکعتانِ مُقتَصِدَتانِ فى الـتَفکُّرٍ، خیرُ مِن قِیامِ لَیلةٍ والقَلبُ ساهٍ.[19]

    اى اباذر! دو رکعتِ کوتاه که با تفکر (و توجه و جمع حواس) گزارده شود بهتر از بر پا ایستادنِ یک شب (براى عبادت) است، در حالى که قلب (و دل) غافل باشد.

    «دین اسلام... از مؤمنان خواسته است تا از راه تعقلِ شخصى و مستقل... به پذیرفتنِ اصول دین بپردازند. اسلام تقلید را در اصول جایز نشمرده است...».[20]

    پیامبر(ص) :یا علىُّ! اذا تقَرَّبَ العِبادُ الى خالِقهم بالبِرِّ، فَتَقرَّبْ الیه بالعقلِ تَسبِقُهم.[21]

    اى على! هرگاه (دیدى) که بندگان (و مردمان) با نیکوکارى (و اعمال نیک) به خداوند تقرّب (و نزدیکى) مى ‏جویند، تو با عقل خود به خدا تقرّب جوى تا بر آنها پیشی‏گیرى.

    این سخن پیامبر بزرگوار اسلام بالاترین جایگاه و پایگاه را به خرد آدمى داده که در هیچ مکتب و مرامى نظیر آن دیده نشده است. علاّمه محمّد تقى جعفرى، این حدیث را از قول ابن سینا نقل مى ‏کرد.

     

    46 . علم آموزى در تمام دوران عمر

     

    امام رضا(ع):... ولا یَمَلُّ مِن طلبِ العلمِ طولَ دَهرِه.[22]

    ... در تمام دوران عمر به دانش اندوزى مى ‏پردازد (و از این کار خسته نمى ‏شود).

    جامعه آرمانى رضوى سرشار از دانش و آگاهى، و شناخت است، و نادانى و بى خبرى در آن جایى ندارد. انسان‏ها در این جامعه به شناخت خدا و شناخت انسان و شناخت جهان مى‏ پردازند. و به ویژه در دین به ژرفنگرى دست مى‏ یازند، و مبانى دینى را بر پایه معرفت و شناخت استوار مى‏ سازند.

    رهروان راه امام بزرگ براى خواندن و دانستن، زمان و دوره محدودى نمى ‏شناسند، و نمى ‏گویند: در جوانى و در آموزشگاه ها و یا دانشگاه‏ ها باید به علم آموزى پرادخت، و از این دوره‏ ها که گذشت دیگر آموزش و کتاب و مطالعه را به کنارى نهاد؟! چنین نیست، بلکه باور دارند- چنان که امامشان فرموده است - که باید در تمام دوران عمر به فراگرفتن و دانش اندوزى پرداخت، و لحظه‏ اى از این حرکت حیاتى غفلت نورزید، و نقطه‏ هاى جهل و نادانى را یکى پس از دیگرى زدود.

    آیات قرآن و تعالیم اسلام، سراسر فراخوان به شناخت و رشد معرفت است. و این تکلیفى همگانى است.

    پیامبر اکرم(ص): طَلبُ العلمِ فَریضةُ على کلِّ مُسلمٍ و مُسلمةٍ.[23]

    طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.

    جامعه به سه گروه تقسیم مى ‏شوند: دانایان و دانشمندان، دانش ‏آموزان و جویندگان دانایى، سوم نادانان و کسانى که براى دستیابى به شناخت و آگاهى هیچ تلاشى نمى ‏کنند، و با عالمان نیز رفت و آمد و رابطه ‏اى ندارند، و از کتاب و کتاب خوانى نیز به دورند. این طبقه از نظر تعالیم اسلامى راه نابودى مى‏ پویند.

    امام على(ع) :اُغدُ عالماً اَو مُتَعلِّماً، ولا تکُنِ الثالثَ فَتَعطَبَ.[24]

    یا دانا (و درس خوانده و به دانایى رسیده) باش، یا جوینده دانایى (و طالب علم و آگاهى)؛ و جز این دو مباش که هلاک خواهى شد. پیش از هر اقدام و عمل، در هر زمینه باشد، شناخت و دانایى ضرورت دارد، و به کارهایى که بى بررسى و شناخت لازم انجام مى ‏یابد، درست و نتیجه بخش نیست.

    امام صادق(ع): العاملُ على غَیر بَصیرةٍ کالسّائرِ على غَیرِ طَریقٍ، فَلا تَزیدُه سُرعةُ السَّیرِ الاّ بُعداً.[25]

    آن کس که بدون بصیرت (و بى شناخت و دانایى) عمل مى‏ کند، همچون کسى است که بر راه درست پیش نمى ‏رود، این است که هر چه تندتر برود از مقصود دورتر مى‏شود.

     

     

    47 . معیار ارزش انسان

     

    امام رضا(ع): قال رسولُ اللّه‏(ص): مَن استَذَلَّ مؤمناً اَو حَقَّرَه لِفَقرِه، او قِلَّةِ
    ذاتِ یَدِه، شَهَره اللّه‏ُ یَومَ القیامةِ، ثمّ یَفضَحُه.
    [26]

    پیامبر اکرم(ص) گفت: هر کس مؤمنى را خوار دارد، یا او را به سبب فقر و تنگدستى‏ اش حقیر شمارد، خداوند او را در روز قیامت انگشت‏ نما و رسوا خواهد کرد.

    در مکتب الهى امام(ع) ارزش از آنِ انسان و انسانیت است، و هیچ چیز دیگر در این نظام ارزشگذارى کمترین تأثیر را ندارد. ثروت، پست، مقام، قدرت سیاسى، نظامى، اقتصادى و... رنگ، نژاد، خانواده و... کمترین ارزشى را موجب نمى‏ شود. از این رو کارگر ساده و به ظاهر در کمترین سطح زندگى با کارفرما و کارخانه دار، و مالک و کشاورز، فرمانده و فرمانبر، طبقه حاکم و دولتمردان و توده‏ هاى مردم برابرند.

    کاخ نشینان و زرپوشان هیچ گونه امتیازى بر زاغه‏ نشینان و ژنده پوشان و پابرهنگان ندارند.

    در همین بینش و نگرش اسلام به انسان است که نظام اقتصادِ اسلامى و رضوى(ع) از نظام سرمایه دارى و سرمایه محورى تمایز مى‏یابد. «در جامعه و نظام سرمایه دارى، بینش انسان نسبت به انسان، از دریچه ارزش‏ هاى معنوى و انسانى نیست، بلکه انسان به انسان از دریچه سرمایه، تولید و سود مى ‏نگرد، و در نتیجه انسان در نظر انسان به صورت ابزار جلوه مى ‏کند، و انسان به «شى‏ء» تبدیل مى ‏شود، و روابط اجتماعى جامعه انسانى بر محور همین «شیئیت» شخصیت انسانى و ابزار بودن آن دور مى ‏زند، و اخلاق‏و معنویت و ارزش‏هاى والاى معنوى در روابط مردمان دیده نمى ‏شود. و این برعکس و واژگونه بینش و معیارها در جامعه رضوى و نظام اسلامی است که آن امام بزرگ به بشریت عرضه مى ‏کند. در نظام رضوى، به انسان به عنوان موجودى الهى و عنصرى خدایى نگریسته شده است که کانون برترى ‏ها و فضائل اخلاقى و دربردارنده روحى الهى و جاودانى است... رابطه با انسان و ارج نهادن به او، رابطه با خالق و ارجگذارى نسبت به آفریدگار است...».[27]

    امام على(ع): مَن اَتى غَنیّاً فَتَواضَع لَه لغِناهُ، ذَهَبَ ثُلُثا دینِه.[28]

    هر کس نزد توانگرى بیاید و براى توانگرى (و ثروتِ) او در برابرش فروتنى کند، دو سوم دینش رفته است.

    پیامبر(ص) و امامان(ع) خود در عمل چنین رفتارى داشتند، و به همه انسان‏ها با نگاهى مساوى مى‏نگریستند. جریانى که در آغاز ورود پیامبر اکرم(ص) به مدینه رخ داد، یکى از هزاران نمونه از این سیره انسانى و الهى پیامبر است. گزارش آن را علاّمه مجلسى در کتاب بحارالأنوار چنین آورده است:

    چون پیامبر(ص) به نزدیکى مدینه رسید، مردمان به مهار شتر آویختند (و هر یک مى‏گفتند: نزد ما فرود آى!). پیامبر گفت: «اى مردم، شتر را رها کنید که او مأمور است، پس بر درِ خانه هر کس که خوابید در نزد او فرود خواهم آمد». مهار شتر را رها کردند، شتر همچنان پیش رفت تا به شهر مدینه گام نهاد و بر درِ سراى ابوایوب انصارى بر زمین قرار گرفت. و در آن روز در مدینه کسى فقیرتر از او نبود. و دلها در حسرت مفارقت پیامبر(ص) فرو رفت...».[29]

     

    48 . مردم دوستى

     

     

    امام رضا(ع): التَّودُّد الى الناسِ نِصفُ العَقلِ.[30]

    مردم دوستى نیمى از عقل و خردمندى است.

    1- انسان خردمند درک مى‏ کند که انسان‏هاى دیگر، اعضاى اجتماعى هستند که بستر زندگى و مایه امنیت روحى و سلامت تنى انسانند، و هر کدام به گونه‏اى و با حرفه و تخصص و کارى که دارند، بخشى از نیازهاى جامعه - و از آن جمله - خود آن فرد را برآورده مى ‏سازند، و هر روز و شام، آدمى به فردى و یا افرادى از آنان نیاز دارد. این موضوعى است که عقل آن را مى‏ یابد.

    نیز عقل درک مى ‏کند که بهره بردارى از محصول سعى و کوشش دیگران در پرتو دوستى و محبت و مهرورزى، و خوش برخوردى ممکن است، و نه ستیزه گرى و دشمن کامى و ناسازگارى و پرخاشگرى. از این رو عاقل از راه دوستى از کار و کمک دیگران برخوردار مى ‏گردد.

    2- عقل کشف مى ‏کند که همه افراد اگر شیوه دوستى در روابط اجتماعى را برگزینند، نتیجه این روش به خودشان باز مى‏ گردد؛ زیرا به هر کس دوستى کنند، او نیز دوستى خواهد کرد، و بدین سان این روش همگانى و عمومى مى ‏گردد، و به  صورت یک نهاد و اصل و هنجار و اخلاق اجتماعى در مى‏ آید.

    3- گسترش هر سرشت و عادتى در جامعه نیاز به آموزش و فرهنگ سازى دارد، و براى آموزش اخلاق‏هاى نیک نسانى در جامعه بهترین روش عمل خود انسان‏ها است. عمل نیکان و شایستگان بهترین مدرسه انسان سازى و تربیت و اخلاق است. انسان با عملکرد خود، کارهاى نیک و انسانى را به دیگران مى‏آموزد، بدون این که خود توجه داشته باشد.

    امام صادق(ع): کُونوا دُعاةَ الناسِ بِاَعمالِکُم، و لا تَکونُوا دُعاةً بِاَلسِنَتِکم.[31]

    مردمان را با اعمال خود [به سوى حق] دعوت کنید نه با زبان‏هاى خود.

    زبان عمل بسیار کارسازتر و آموزنده ‏تر از زبان گفتار است، به ویژه در جوانان، که چه بسیار از پند و اندرزها- به ویژه اگر حساب شده نباشد - سرباز مى‏ زنند، لیکن از کردار و عمل شایستگان پند مى‏ گیرند، و تأثیر مى ‏پذیرند.

    امام على(ع): انّ الوعظَ الّذى لا یَمُجُّه سَمعُ، ولا یَعدِلُه نَفعُ، ما سَکَتَ عنه لِسانُ القَولِ و نَطَق به لِسانُ الفِعِلِ... .[32]

    پندى که گوش آن را پس نمى‏زند، و هیچ سودى با آن برابرى نمى‏کند، آن است که زبان گفتار در آن خاموش بماند و زبان کردار به سخن گفتن بپردازد.

    4- عقل به عنوان گرامى ‏ترین موهبت خدایى، جز به نیکى فرا نمى ‏خواند، و همه زشتى‏ ها و تباهکارى ‏هاى انسان برخاسته از هواى نفس و نادانى اوست. بنابراین هر کار خیر و انسانى و گرایش به نیکى خاستگاهى عقلانى دارد، و دوستى و مهرورزى عقل بنیاد است، و دشمنى و کینه توزى و ستیزه گرى شیطانى و نفسانى است، و از جهل و نابخردى آدمى ریشه مى‏ گیرد.

    5- اساس آفرینش بر دوستى و محبت است، و اصل زیربنایى تعالیم پیامبران الهى گسترش دوستى و محبت در سراسر جامعه و میان همه انسان‏هاست. در برخى احادیث دین، محبت شمرده شده است: «و هَلِ الدینُ الاّ الحبُّ... الدینُ هو الحبُّ والحبُّ هو الدین: آیا دین جز دوستى چیزى هست... دین حب است و حب همان دین است».[33]

    - رابطه دوستى با مردم ره آوردهاى تربیتى و فرهنگى دارد، و زمینه رشد و ترقى علمى و اخلاقى است؛ زیرا انسان با معاشرت بر اساس دوستى، از خرد و دانش دیگران بهره مى‏گیرد، و داده‏هاى عقلى دیگران را در زندگى خویش پدید مى ‏آورد. بنابراین چنان که دوستى با مردمان از آثار عقل و خردمندى است، عقل نیز در ارتباط هاى دوستانه رشد مى ‏یابد.

    امام باقر(ع): مُلاقاة الاخوانِ... تَلقیحُ العَقلِ...[34]

    دیدار با برادران... مایه بارورى عقل است...

    این که مى‏گویند کشورها، ملتها و تمدنها و فرهنگ‏ ها باید با یکدیگر رابطه دوستى داشته باشند، براى این است که از دانش، و کشفیات علمى، و اختراعات، و قوانین، و آداب و رسوم مترقى آنها بهره ببرند، و کمبودهاى خود را جبران کنند. و اینها همه در صورت دوستى پدید مى‏ آید و نه با دشمن کامى و ستیزه‏ گرى و کینه‏ جویى.

     



    [1] ـ مستدرک الوسائل 17/350.

     

    [2] ـ نهج البلاغه / 1043.

     

    [3] ـ همان / 1009.

     

    [4] ـ عیون اخبارالرضاع 2/38.

     

    [5] ـ دفاع از حقوق زن / 64.

     

    [6] ـ مجمع البحرین 3/159 و 25.

     

    [7] ـ بحارالأنوار 103/225.

     

    [8] ـ همان 18/107.

     

    [9] ـ چنان که در جمهورى اسلامى رسم شده است.

     

    [10] ـ وسائل الشیعه، 21/367.

     

    [11] ـ وسائل الشیعه، 21/514.

     

    [12] ـ دفاع از حقوق زن، 121، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

     

    [13] ـ عیون اخبارالرضاع 1/135.

     

    [14] ـ بحارالأنوار 75/335؛ کافى 2/55.

     

    [15] ـ بحارالأنوار 326، سخن پیامبر اکرمص.

     

    [16] ـ کافى 1/28، سخن امام علىع.

     

    [17] ـ الحیاة 1/346.

     

    [18] ـ بحارالأنوار 71/325.

     

    [19] ـ ثواب الاعمال / 68؛ الحیاة 1/89.

     

    [20] ـ الحیاة 1/359.

     

    [21] ـ مشکاه‏الانوار/ 251.

     

    [22] ـ  تحف العقول/ 330.

     

    [23] ـ بحارالأنوار 1/177؛ الحیاة 1/70، ترجمه فارسى.

     

    [24] ـ الحیاة 1/71.

     

    [25] ـ الحیاة 1/99؛ تحف العقول / 266.

     

    [26] ـ عیون اخبارالرضاع 2/33.

     

    [27] ـ معیارهاى اقتصادى در تعالیم رضوىع / 430 و 431.

     

    [28] ـ نهج البلاغه/ 1187، حکمت 228.

     

    [29] ـ بحارالأنوار 19/121؛ الحیاة 2/85.

     

    [30] ـ تحف العقول / 330.

     

    [31] ـ اصول کافى 2/78؛ الحیاة 1/522.

     

    [32] ـ الحیاة 1/552.

     

    [33] ـ بحارالأنوار 69/238؛ سخن امام باقرع.

     

    [34] ـ بحارالأنوار 74/353.

     

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

کلیه حقوق این وب‌سایت متعلق به بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع) می‌باشد.